کد مطلب:40564
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:22
فايده وجود پيامبران در مقايسه با مخترعان چيست ؟
در طـبـيـعت انساني هيچ چيز بقدر استقلال و آزادي فردي قيمت ندارد چنانكه اگر كسي را در جـائي مـحـدود بزندان كنند و همه نعم دنيا را براي او فراهم آورند راضي نيست و آزادي را بيشتر دوست دارد , و انبياء كتابي آوردند مشتمل بر اصول عقايد كه به معنويات حقيقت دادند , و قيمت افراد بشر را بالا بردند , و روح آنها را باقي دانستند . و آزار كردن مردم را گناه كبيره شمردند , و ميزاني آوردند كه حدود وحقوق آنها را مشخص كرد و گـفـتـند هيچكس حق ندارد مال ديگري را ببرد , يا او رابكار مجبور كند , و بزن ديگري تعرض رساند و هكذا , و همه افراد مردم براي خودمختارند و از تعرض ديگري مصون , آنكه خواهد اين حق را از مردم بگيرد بزرگترين گناهكاران است و بايد او را برانداخت اين حكم پيغمبران موافق ذوق و طـبـيـعـت بشربود چون همه مي خواهند در جهان عدل باشد و كسي به آنها زور نگويد ; مردم اينهارا پسنديدند و انبياء را بزرگ شمردند كه قهرمان عدل و مروج استقلال افراد بودند وبنام آنها مـعـبـدهـا سـاخـتـند و هميشه ياد آنها كردند و در راه پيشرفت تعليم ايشان جان دادند كه اينها بزرگترين نعمت ها را براي ما آوردند . اما اختراع صنايع جسماني تا مدتي سبب اعجاب گرديد پس از آن از خاطرها محو شد . آنـكه در عهد فراعنه در مصر شيشه اختراع كرد قيمت اختراع او در آن زمان بيش ازآن كسي بود كـه امـروز راديو و اشعه مجهوله را كشف كرد اما مخترع شيشه شد و ساختن آن امر ساده و عادي گـرديـد , چند سال ديگر هم راديو و اشعه مجهوله و عكس برداري از باطن امر عادي مي شود ; و نـيز آنكه اول كره بودن زمين را دانست در آن عهداهميتش بيش از كپرنيك بود كه حركت آن را ثابت كرد و مردم آن مرد عجيب را فراموش كردند بلكه حركت زمين را هم اول فيثاغورث گفت و مردم او را فراموش كردند و به غلط نسبت به كپرنيك دادند , و خواجه نصير طوسي در تذكره آنرا از فـيـثـاغورث صريحانقل كرده است ; علت اين فراموشي ها آن است كه اين امور در طبيعت بشر بقدر آزادي و حق و عدل قيمت ندارد و قيمت حق و آزادي را هميشه مردم مي دانند چون پيوسته بايكديگر در تزاحمند . فـرعـون وقتي اهرام مصر را ميساخت باك نداشت از آنكه چند هزار جان انساني براي آن تلف شود چـون مـيديد جسم بني اسرائيل كوچكتر از هرم كوه پيكر او است ; اينگونه مردم فرق بين انسان و كلوخ نمي گذارند همچنانكه اگر كلوخي سد راه مقصود شودمي توان آن را خرد كرد هر كس هم كـه ديـگري را مزاحم خويش ديد و كشت در نظر ايشان مانند كسي است كه كلوخي را لگد و خرد كرده است , و موسي عليه السلام فرمود :فرعون حق ندارد مردم را به اجبار دارد . پس اگر كسي پرسيد پيغمبران در مقابل اين اختراعات ديگران چه آوردند ؟ گوئيم حق و عدالت و آزادي براي فرد فرد مردم آوردند كه قيمتش از همه اختراعات بيشتر است . و نـيـز گـوئيـم : حكماي يونان پيش از سقراط عالم طبيعي بودند و همه آنها در مقابل سقراط و شـاگـردانـش گـمنام شدند براي آنكه سقراط گفت : بيهوده در شناختن موجودات خشك و بي روح رنج مبر بلكه خود را بشناس كه شناختن نفس انسان بالاتر از شناختن اسرار طبيعت است . چـون گفتار او شبيه به گفتار انبياء بود بزرگ شد و آوازه اش جهان را بگرفت چه قيمت انسان را بـالا برده بود ; و خداي تعالي فرمود : ما انبياء را فرستاديم تا مردم به عدل قيام كنند و ظلم و آزار يكديگر را روا ندارند ; هر كس طرفدار آن است تابع انبياء و مروج طريقت ايشان است . امـا مـلاحـده با استقلال و آزادي افراد مخالفند و هميشه دولتشان با ظلم و قهر وآزار توام بوده , امـروز بـسـيـاري از ملاحده دم از آزادي ميزنند و خود را طرفداراستقلال فردي مي دانند وليكن سـخن در اولين مروج حق است در ميان بشر كه انبياءبودند و پس از ايشان اگر ديگري معتقد به آن گـردد افـتـخـار از آنـهـا سلب نشودچنانكه كشيشان عيسوي امروز تابع كپرنيك اند و معتقد بحركت زمين شده اند و آن وقت مخالف وي بودند .
اثبات نبوت
شعراني - ميرزا ابوالحسن
مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.